emo0o0 luv & lonleyness & every thing that grows ur heart

I'm burried in dead lock

 

وقتی تو چیزی رو واقعا میخوای

بعضی وقتا باید عمیـــــــــــقتر شنا کنی

نمیتونی فقط به خاطر اینکه به راحتی به دست نمیان منصرف بشی

تو باید بر همه ی موانع چیره بشی و در مقابل ترس ها ایستادگی کنی

اما در آخر با ارزشه

زندگی پر از فراز و نشیبه

اما اگه خودت رو باور داشته باشی همیشه میتونی با موفقیت قطعی عبور کنی

ارزش دوستی ، عشق و ایمان

هرگز خودت رو ناچیز ندون خودت رو باور کن

زندگی به کــــــــام !

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:37توسط nazi giGz | |

 

بهم نگو گریه نکن

بهم نگو که دلیل داری چرا ؟
تو نمیدونی که چه احساسی دارم

یا چقدر ضربه خوردم

نقطه های خیس از اشکام روی یقه ی پیراهنم

فکر میکنی باید به زندگی ادامه بدم

فراموشش کنم و قوی باشم

اما از عمق درون ناراحتم ، و نمیخوام تنها باشم

ازت انتظار ندارم تا چراش رو بفهمی

من واسه یه دلیل نا معلوم شکسته شدم و شروع به گریه میکنم

زندگی من واسه همیشه عوض شده

تو میدونی

و به همین دلیل که من مث قبلم رفتار نمیکنم

پس لطفا سعی نکن جوری رفتار کنی که انگار چیزی نشده

چون زندگی منو تا ابد عوض کرده

من دیگه مث قبل نخواهم بود

نه امروز ، نه فردا ، نه هیچوقت دیگه

بهترین کاری که میتونی برام بکنی اینه که فقط باشی

درست مث همیشه ، دوست من

قلب شکسته ی من  بد جور آزار میبینه

و هرگز درست نمیشه !

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:36توسط nazi giGz | |

 

تا حالا شده کسی و دوس داشته باشی و بدونی که براش مهم نیست؟

تا حالا گریه کردی با اینکه میدونستی که به هیچ جا نمیرسی ؟

تا حالا تو چشمای کسی زل زدی و پرستشش کردی ؟
تا حالا به قلب کسی سرک کشیدی و آرزوی کردی که جات اونجا باشه ؟

تا حالا به رفتن کسی نگاه کردی در حالی که نمیخواستی بره ؟
تا حالا با خودت زمزمه کردی " خدایا دوستش دارم " اما نذاشتی که بفهمه ؟
شب با بدختی گریه میکنی و دیوونه میشی

به جهنم ، تو حتی ذره ای از رنج من نمیدونی

لعنت به همه چی که تو منو از خودت دور کردی

ای چیزی که من نمیخوام انجام بدم

روی مچم یه شکاف کوچیکه

حتی خدا هم میدونه که من خطا نکردم

 

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:34توسط nazi giGz | |

 

من خیلی تنــــــــهام ، هیچ کسی اینجا نیست

من خیلی تنهام و خیلی ترسیدم

با خودم نشستم در حالی که واسه هیچ کسی اهمیت ندارم

من تنها خون جاری میکنم و خیلی میترسم

 

...........


ادامه مطلب

+نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت15:31توسط nazi giGz | |

emo new picture collection

edaaame maaatlab ro az dast naaDid ****


ادامه مطلب

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:20توسط nazi giGz | |

 

i am just invisible in ure eyes

 

به اقیانوس خیره نگاه میکنم
با حس خوبی به تو فکر میکنم
مثل اشکهایی که از روی گونه های من میریزه
به یادم میارم که در خاموشی شب
برای اولین بار همدیگه رو بوسیدیم
آغاز عشق ما شکوفا شد
و طعم عشق روی لبهای من نقش بست
من در عطر خوش نفسهات گداخته شدم
علاقه ی شدید ما در نور ماه گم شد
بعد تومحکم  بغلم کردی و....
بی صدا در شب راه میرفتیم
در همدیگه پوشیده شده بودیم
تو مثل دوا و مرحم میمونی
که باید داشته باشمش تا زنده بمونم
چون من مست بودم،مشتاق تو بودم
تو همون آدم خاص هستی
که قلب و روح منو دزدیده بود

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:31توسط nazi giGz | |

 

زیباترین نگاه، نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود

 

زيباترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود

 

 زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود

 زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود

 زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود

زيباترين هديه عمرم محبت تو بود

 زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود

 

 

 زيباترين اعترافم عشق تو بود

 

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:30توسط nazi giGz | |

 

چرا من تو رویاهام بهت فکر میکنم

وقتی که میدونم هیچوقت واقعیت پیدا نمیکنه
خیالاتی از تو که هنوز در مغز من مردد هستن
جلوی خودمو میگیرم و بس میکنم چون میدونم که تو هیچوقت مال من نخواهی بود
چرا من هنوز آهنگمون رو زمزمه میکنم
وقتی که تنها و غمگینم
هنوز این ملودی باعث خنده ی من میشه
هنوز به نظر کافی نمیاد
چرا من هنوز درد میکشم
حس میکنم که بیرون زیر باران هستم
از سرما میلرزم و مشتاقم برای لمس کردنت
اما تو اینجا نیستی و این خیلی زجر آوره
چرا این اشکها میباره
تا آخر روز تا وقتی که خورشید میره
وقتی که همه ی مردم تخت خوابیدن
من بیدار میمونم و به  یه ستاره تو شب خیره میشم و آرزو میکنم

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:27توسط nazi giGz | |

 

"I have painted a million of kisses for you.

I have filled an ocean of tears for you.

I have walked a thousand miles for you.

I have counted the stars for you.

I did that,

all because I love you"

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:26توسط nazi giGz | |

وقتی دیدمت ، زندگیم مث یه خلسه بود
تا روزی که تو قلب منو دو تکه کردی
تو زندگیم خیلی وقتا دلتنگت میشم
تو از اول به من چیزای مخصوص و خاص گفتی
تو قول دادی که هرگز قلب منو نشکنی
آه.....چطور باورت کردم ؟
اما در چند ثانیه همشون شکستن و خرد شدن
و حالا احساس میکنم که از عمق درونم دارم آسیب میبینم
روز و شب دارم بهت فکر میکنم
به فکر لبخند تو
صدای قاه قاه تو
چشمای تو
عشق تو ، پس درست
من دیگه به جایی نمیرم که با هم اونجا دیدار میکردیم
من صدات رو میشنوم
طوری که کنارت راه میرفتم
اما جرات نداشتم پشت سرم رو نگاه کنم
اما ضربان قلبم و حبس میکنم
ومن نمیتونم خودمو کنترل کنم و به عقب نگاه کنم
ولی تو اونجا نیستی
من فقط آرزو کردم
برای یه نگاه مختصر به تو
برای دیدن اون عشق
دوباره در چشمای تو
تا تو از من


تنهایی رو دور کنی
و امروز وقتی که اینجا می ایستم
هیچ چیز دیگه ای رو نمیتونم ببینم
جز اینکه تو روت رو برگردوندی
و من برای برگشت تو آهسته حرکت کردم
تا ببینی که من هنوز اینجا ایستادم
تو همچنان میری
و من رو تو غم و اندوه تنها میذاری
من حس گریه کردن داشتم
اما کاری نتونستم بکنم
تو به خاطر هیچ منو ترک کردی
با یه اشک بی صدا
تنها چیزی که تونستم بگم
متاسفم من دوستت داشتم

 

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت14:22توسط nazi giGz | |

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد